21 November 2006

 

عزیزی و دوستی و استادی بود که چند روزی فیض حضور یافتیم در جوارش...
شبی از آن چند شب دوست داشتنی که قصد داشتم درس بخوانم ولی آنقدر زیبا حرف میزد که فقط میخواستم گوش دهم ، بحثی شد در باب جبر و اختیار و اینکه خیام جبری مطلق بود و چقدر دوست داشتنی و سارتر هم که اختیاری بود باز هم مجذوب و پر انگیزه...ولی من با همه علاقه که به خیام دارم ، طرف سارتر و اگزیستانسیالیزم را میگرفتم که اهل توجیه بیخودی نیست و همه چیز را نتیجه و وابسته به خودت میداند...
گفت داستانم را گوش کن :
روزی دو نفر ، یکی جبری مسلک و یکی اختیاری ،_ تو بگو خیام و سارتر !!_ رفتند پیش ملاصدرا...
گفتند که ملا ، تو ما را کمک کن که از پس منطق و توجیه هم بر نمیآییم...
صدر الدین گفت : هر دوبیایید و اینجا کنار هم بایستید. چنان کردند. گفت پای راستتان را بالا بگیرید ، هردو گرفتند . گفت در همین حال پای چپ را بالا بگیرید ! گفتند نمیتوانیم ...
گفت آن پای راست بالا بردن از اخیار زمانه بود و این دیگری نتوانستن از جبر آن....
لذت بردن از فهم یک مطلب اینقدر شیرین هست که ساعتها بهش فکرکنی و حداقل شبی رو نخوابی...
اینکه خیام میگه : ای چرخ فلک خرابی از کینه توست ، بیدادگری شیوه دیرینه توست ...
و اینکه سارتر میگه : حتی کودکی که از شکم مادر فلج به دنیا میآید ، اگر قهرمان ورزش نشود ، خودش مسئول است ، هیچکدوم تمام حقیقت نیستند ، ولی جدا جدا میشه استفاده خوبی ازشون کرد ...
مثلا وقتی که شاد و شنگولی و بی خیالی و صفا میکنی خیام بخونی و وقتی بی خودی دنبال دلایل شکستت میگردی ، یاد حرف سارتر بیفتی... اینطوری بهتره.. نه؟
پ ن : قطعا منظور سارتر ورزشهای جانبازان و معلولین نبوده .!!
 

 

 

HOME

MAIL

 

 

DAILY

روز آنلاین

صبحانه

شرق

دوم دام

روز آنلاین

FRIENDS



ARCHIVES
February 2006 / March 2006 / April 2006 / May 2006 / July 2006 / August 2006 / September 2006 / October 2006 / November 2006 / December 2006 / January 2007 / February 2007 / March 2007 / June 2007 / July 2007 / September 2007 / October 2007 / November 2007 / March 2008 / April 2008 / June 2008 /


Powered by Blogger