26 December 2006

 

خوب این بازی جدید زیاد هم بد نیست ها....
یه جورایی این فضای بی موضوع این روزها رو سر و سامان میده و کلی هم تفریح داره....
ممنون از آلا و نسیم و باقی دوستان عزیز :
1- در 5 سالگی عاشق مربی مهد کودکم شدم !! اسمش یادم نیست ولی الان که فکر میکنم میبینم خیلی سلیقم گه بوده !!
2- در 2ماه اخیر بدون هیچ گونه قرص و کپسول و دوا درمون و این حرفا ، به صورت کاملا طبیعی ،7 کیلو وزن اضافه کردم که اگر مادر گرام سر سفره های نهار فحشم نمیداد و از جلوی دستم بر نمیداشت ، بیش از 106 کیلوی فعلی بودم ..!!
3- بی برو برگرد سر کلاسهای دانشگاه میخوابم . این زیاد مهم نیست ، مهم اینه که در همو 6-7 دقیقه ، خواب هم میبینم و وقتی از خواب میپرم ، کاملا خودم رو توی یک فضای کاملا جدید حس میکنم و امکان هر گونه عکس العملی ازم بعید نیست..
4- در 8 سالگی به اتفاق دختر عمه ام ، یک گوسفند را دار زدیم ، بدین صورت که تابی را که مرحوم پدر با طناب ساخته بود ، باز نموده ، یک سرش را گردن گوسفند انداختیم ، دو نفری از آن سر دیگه آویزون شدیم ، با فریاد مرحوم ابوی ، بی خیال شدیم ، اما 15 دقیقه بعد همان گوسفند مذکور را آتش زدیم به زیبایی !! کبریت را زیر دنبلان موجود فوق الذکرگرفتیم ، پشمها از زیر شکم کعنهو فیتیله دینامیت سوخت و آمد بالا، چون آب دم دست نبود و مرحوم ابوی از فاصله دور ، فریاد کنان نزدیک میشد ، با خاک و البته مقادیر زیادی لگد ،حیوان را خاموش کردیم ، مرحوم ابوی سه ربع موهای سرش ریخت تا ما 10 ساله و کمی ( فقط کمی ) آدم شدیم.
5- در سال 81 به اتفاق رفیق گرمابه و گلستان سابق ، یک شب را در سلول انفرادی اطلاعات نیروی انتظامی هم خوابیدیم و 5-6 بار هم تا صبح بازجویی شدیم تا هم فحش های ناموسی جدید یاد بگیریم وهم یک پلو قیمه مشتی در زندان بزنیم ، یادم رفت از بازجو بپرسم از کدوم آشپزخونه غذا میگیرن !!
6- حالا هم دعوت مینماییم : اسکیزو ، زیتون ، آیت ، سیب سرخ ، امین
یالا رو کنید اسرار رو...
 

 

 

 

 

 

17 December 2006

 

بی ارتباط :
سران جمهوری اسلامی توافق کردند که پروازهای ایران به آنتالیا از سر گرفته شود . اما به چند شرط...
خانمهای ایرانی از حضور در لب ساحل منع شوند
خانمهای ایرانی در هتلهایی که جمهوری اسلامی برایشان در نظر گرفته مستقر شوند
خانمهای ایرانی از ورود به بار و مشروب فروشیها منع شوند
پی نوشت : به ما چه !!
ما همه این کارا رو میکنیم !
خانوما بمونن همونجا توی هتل غذا درست کنن...

 

 

 

 

 

 

07 December 2006

 

حکایت ائتلاف این روزهای اصلاح طلبان همون حکایتیه که از ما ایرانیها کمتر دیده میشه و واقعا سخت بود باور اینکه این روز عاقبت میرسه... مخصوصا با سرسختیهای کروبی ، ولی شد..
یادم هست که تمام این 9 سال اخیر ، تنها جریانی که نمام جریان اصلاح طلب رو دور هم جمع کرد ، جنگ لبنان بود...مسخره ست ! نه؟ بگذریم..
قصدم گنده گویی نیست ولی یادمه اون روزایی که تحریمی بودم تو انتخابات قبلی ، یکی از طرفدارای معین باهام حرف زد ، جواب من همون حرفای تکراری بود ولی یادمه حرفش که گفت : دموکراسی کار یک شب و یک سال نیست ، دموکراسی رو باید با یدبختی بدست آورد ..
هنوز هم حاضرم از خاتمی و معین دفاع کنم به خاطر طرز تفکری که رواج دادن ، به خاطر تغییراتی که خواسته یا ناخواسته باعث شدن....
نشستن توی خونه و به طبل تحریم کوبیدن ، نتیجه ای جز احمدی نژادیزه شدن فضا نداره و هیچ چیز ( دقیقا هیچ چیز) برامون به ارمغان نمیاره... نه صدامون رو کسی میشنوه و نه کسی به فریادمون میرسه اگر هم بشنوه .... انتخابات ریاست جمهوری رو با لج بازی تحریمیها و یکدندگی نامزد های اصلاح طلب از دست دادیم ، حالا که اونها کنار اومدن ، فکر کنم که یه فرصت دوباره بد نیاشه ...
این حرفهای من یک لا قبای وبلاگ نویس فریب خورده نیست ، حرفهای از ما بهترون هم نیست ، حرف کسانیه که در بازی بودند و حالا اخراج شدند ولی باز هم معتقدن که راهش همینه ...
ابراهیم نبوی یکی از کسانی هست که به عنوان هزینه پرداخت شد ، حجاریان ، نیک آهنگ ، همه کسانی هستند که هزینه زیادی پرداختن ، ولی هنوز حرفشون همینه : حق رو باید گرفت .
قبول کنیم که گنجی با همه جسارت و هوشش ، با همه عزتی که پیش ما داره ، با همه رنجی که کشیده ، توی انتخابات قبلی بازی خورد . یادم نمیره که درست در بحبوحه انتخابات آزاد شد ، خشمگین ، پر از درد ، یک دیگ زودپز که مدتهاست درش بسته است ، و ناگهان ترکید ...آش تلخی پختند این حرومزاده ها با گنجی . وقتی مصاحبه اش رو با رادیو فردا شنیدم که فریاد میزد : " آقای خامنه ای باید برود ، ما در این انتخابات شرکت نمیکنیم ، تنها راه پیروزی نافرمانی مدنیست..." باورم نمیشد که قهرمان جسور ما اینجور رودست خورده باشه. درست یک هفته آمد بیرون ، هر چی اونها خواستند گفت ، تمام کسانی که دو دل بودند ، یک دل شدند و نشستند توی خونه و شد آنچه نباید میشد. قبول ندارید که تمام تحریمیها ، اگر شرکت میکردن ، انتخابشون معین بود ؟ قبول دارید ؟
و اما معینی ها و کروبیها و مهر علیزاده های انتخابات قبلی که قصد تحریم دارند : در اون گیر و دار و چند دستگی و چند پاره گی ، امید به پیروزی داشتید ، حالا که همه با هم آمدند چرا عقب مینشینید ؟ اگر منطقی داشتید برای شرکت ، که هنوز هم پا برجاست ، اگر هم نداشتید که خوب کمی منطقی فکر کنید .
عزیزانی که به احمدی نژاد و قالیباف و لاریجانی و...رآی دادن هم روز انتخابات برن یه پیک نیکی، بیرون شهری ، شهر بازی...بابا این خانوم بچه ها دلشون پوسید توی خونه دیگه ....اه

پی نوشت : پایه هرگونه اظهار نظر ، کلکل ، بد و بیراه ، فحش خوار مادر و علی الخصوص بحث منطقی هستیم...
 

 

 

HOME

MAIL

 

 

DAILY

روز آنلاین

صبحانه

شرق

دوم دام

روز آنلاین

FRIENDS



ARCHIVES
February 2006 / March 2006 / April 2006 / May 2006 / July 2006 / August 2006 / September 2006 / October 2006 / November 2006 / December 2006 / January 2007 / February 2007 / March 2007 / June 2007 / July 2007 / September 2007 / October 2007 / November 2007 / March 2008 / April 2008 / June 2008 /


Powered by Blogger