باز ، هي
مي بيني اش؟
همين موجود سربزير را مي گويم ميان اينهمه چوبه دار
هزاران سال است که شاهد نمايش تکراري دارزدن است
هي سربه زير، ريزريز مي خندد و هي قامتش را تند تند تکان مي دهد و جلو مي رود هي آنها عصباني مي شوند ازتکان خوردنش... هميشه آمده اند قامت راستِ سر به زيرش را بلند کرده اند سرش را به بالاي دار برده اند
هي ديده اند اين که سرش بر دار بلند شده آن نيست که هي تکان مي خورد هي گيج شده اند ...هي نفهميده اند...بازهي همين موجود سربه زير، ريزريزخنديد.....
.هنوز هم نفهميده اندکه تمام هويت آن چيزي که هزاران سال است مي خواهند سرش را بربالاي دار ببينند، سربه زير بودنش است
مي بيني اش چگونه تکان مي خورد؟
قلم را مي گويم
شاعر مجهول .....در بزرگداشت اکبر گنجی