13 April 2006
یه بازی بود که همیشه وقتی چند نفر تازه وارد اکیپمون میشدن و یه کم خجالتی بودن ، انجام میدادیم که طرف هم خجالتش بریزه و هم بفهمه که با چه سرخپوستایی طرفه...
همه جمع میشدیم و نفری یه تیکه کاغذ و یه قلم برمیداشتیم...
بعد میگفتیم که خب حالا هر کسی راجع به" چشم " هر چی دلش میخواد بنویسه
_خب چی مثلا؟؟
_ هر چی دلت میخواد...فقط درباره چشم باشه
مثلا مینوشتن :
چشمان تو زیباست
من عاشق چشمان سیاه تو هستم
چشم یارم منو کشته
چشمهای تو مثل چشم گاو درشته..
روز اول عاشق چشمهای تو شدم و ..
من اونقدر خوشگلم که همه منو چشم میکنن
چشت در آد..
خلاصه..تا اینجا قضیه خیلی خوب و فرمال بود
داستان از اینجا شروع میشد که یکی از تازه وارد ها رو صدا میکردیم که بیاد و نوشته های بچه ها رو با صدای بلند واسه همه بخونه
فقط با این فرق که به جای " چشم " باید بگه " چیز"
طرف اول دوزاریش نمی افتاد
بعد که شروع میکرد به خوندن...
به این میگن سرگرمی سالم
DAILY
FRIENDS