20 April 2006
بیزارم از تمام رفیقان نارفیق
اینها چقدر فاصله دارند تا رفیق
من را به ابتذال نبودن کشانده اند
روح مرا به مسند پوچی نشانده اند
تا این برادران ریاکار زنده اند
این گرگ سیرتان جفاکار زنده اند
یعقوب درد میکشد و کور میشود
یوسف همیشه وصله ناجور میشود
اینجا نقاب شیر به کفتار میزنند
منصور را هر آینه بر دار میزنند
اینجا کسی برای کسی کس نمیشود
حتی عقاب درخور کرکس نمیشود
جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست
حق با تو بود, ماندنمان عاقلانه نیست
ما میرویم چون دلمان جای دیگر است
ما میرویم هر که بماند مخیر است
ما میرویم گرچه ز الطاف دوستان
بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است
ما میرویم مقصدمان نامشخص است
هر جا رویم بی شک از این شهر بهتر است
از سادگیست گر به کسی تکیه کرده ایم
اینجا که گرگ با سگ گله برادر است
ما میرویم ماندن با درد فاجعه است
در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است
دیریست رفته اند امیران غافله
ما مانده ایم غافله پیران غافله
بر درب آفتاب پی باج میرویم
ما هم بدون بال به معراج میرویم
DAILY
FRIENDS