08 September 2007

 

چراغ اصلی را خاموش کرد...
نور آبی کمرنگی روشن گذاشت تا فضای سرد اتاق را به انجماد بکشد...
به هیکلی که روی تخت خوابیده بود نگاه کرد :
انگشتان زیبا ، پاهای کشیده و سفید ، ساقهای باریک و تراشیده ، به سمت رانها ، با شیب ملایمی قطر ماهیچه ها زیاد میشد ، برجستگی دیوانه کننده باسن ، کمر باریک و بی نقص ، دستهای ظریف و عروسکی ،سینه های عریان و بی محافظ . صورت اثیری و فرشته گون... نه نه ! ! صورت مهم نبود...
فضا هم مهم نبود . مهم همین حالت بود. همین حالی که چند دقیقه ای بود در آن به سر میبردند...
حتی ثانیه ای به ادامه کار فکر نکرد . حتی لحظه ای...
حضوری بر خلاف انتظار مهم بود. تسلیم ! تسلیم مهم بود.
سیگاری آتش زد . موزیک...
و باز هم نگاه کرد.
تمام لذت همینجا خلاصه میشد. همین تسلیم...همین...
پشت در اتاق مرگ منتظرش بود . وقتی همه میفهمیدند...
مهم نبود. همان طور که میخواست کاری را کرده بود که همه را دیوانه میکرد...
پلیس ، شوهر عوضی ، مردم ابله محله ، روحانی همه چیزدان که دائم میگفت : " استغفرو الله..."
همیشه همین را میگفت ، عزا و عروسی مهم نبود...کار خوب و بد هم فرقی نمیکرد... " استغفرو الله..."
اینها به کنار ، اخلاق را زیر پاهایش به زمین میمالید...
اخلاق تعریف شده ای که دیوانه اش میکرد. اخلاقی که میگفت زانو بزن ! سر خم کن . اخلاقی که روی شانه هایش مینشست و سواری میگرفت . قوانین تعریف شده عرفی و شرعی ، بدون مبنای عقلی و منطقی . این دیوانه اش میکرد..
همیشه سرزنش میشد اگر با زنهای متاهل میگشت یا به قول اطرافیان "میپرید " ! پیش خود قوانینی برای رعایت کردن داشت ، قوانینی که زمین تا آسمان با بقیه فرق میکرد ، اما منطقی بود :
مثلا میگفت رابطه با زنهای متاهل زمانی قابل سرزنش است که باعث از هم پاشیدن زندگی و سردی رابطه زناشویی زن شود ! اما زنی که مردش را دوست نداشت _ به هر دلیلی _ نیازی به رعایت این مرامنامه نمیدید ! چیزی برای پاشیده شدن وجود نداشت !
یا حتی زنی که مردش را دوست میداشت و این رابطه آسیبی به زناشویی نمیزد ، برای او همان حکم را داشت !
جالب اینکه هرگز انسان هوس بازی نبود و تمام این کارها را فقط از سر طغیان و اعتراض میکرد ! اعتراض به مرام های اخلاقی که هیچ استثنایی را نمیپذیرفت ! خودش هم قبول داشت که زیاده روی میکند ، ولی پا گذاشتن روی قوانین بی تغییر برایش مهم بود . تسلیم مهم بود...
الکل مصرف نمیکرد یا به ند رت ! اما روزهای حرام هر طور بود برنامه مصرف مشروب داشت. چون هیچ وقت نمیپذیرفت که معنای اندوه اجباری چیست ؟ چند روزی در سال _ که تعدادشان کم هم نبود _ همه باید عزادار میبودند.
کسی نباید شادی میکرد ! عقاید مذهبی سایرین یرایش قابل احترام بود و هرگز به آنها توهین نمیکرد ، اما انتظار داشت کسی او را به خاطر نداشتن آنها _ که به نظرش احمقانه میآمد_ سرزنش نکند. اما میکردند !....
زن نگاهش کرد. هیچ حرفی نزد. میدانست قرار نیست اتفاقی در این اتاق بیفتد _با چیزیکه به نظر اواتفاق تلقی میشد_ میدانست همه چیز پشت این در است .
مرد بلند شد ، شروع به چرخیدن در اطراف تخت کرد . خواست از همه زاویه ها این بدن را تماشا کند. نه از روی هوس و نه شهوت . خواست گناه را تمام و کمال انجام داده باشد . خواست نگاه به نامحرم و تیرهای مسموم شیطان را به سخره بگیرد . مرد و زنی در اتاق تنها بدند. عریان .نامحرم .پنبه و آتش. و هیچ . هیچ چیز جز اراده نمیتوانست آنها را به کاری برانگیزد .
به یادش آمد روزی که برای اولین و آخرین بار به خواستگاری رفته بود ، پدر عروس گفته بود که در اتاق گفتگو را باز بگذارند ، چون در محل بسته ای که زن و مرد نامحرم هستند ،شیطان هست و خدا نیست. همانجا با وقاحت خاصی به پدر دختر گفت : قرار است یک عمر فرصت داشته باشم که ترتیب دخترتان را بدهم ،خودم میدانم امروز زمان مناسبی برای این کار نیست ! " و مجلس به هم ریخت...
حالا درست نقطه مقابل مکان قبلیش ایستاده بود. سایه نور آبی از سینه ها و زانوهای خمیده زن ، روی تخت و ادامه اش روی زمین افتاده بود . کار تمام بود . لبخند . کشو را بیرون کشید .اسلحه ای نقره ای رنگ بیرون کشید....
دختر گفت : نه ! چه کار میکنی ؟
_ آخرین و بزرگترین گناه ! خودکشی . مسخره ست نه !
صدای دو گلوله با فاصله زمانی کوتاهی از هم شنیده شد...
جسد هردو را در گورستان کفار دفن کردند.
 

 

Comments:
hedayat?!cafca?!kheshanat?! zehne nasazegar........
 
gegegegegegegegegegegegegegegegege.....
 
و هیچ . هیچ چیز جز اراده نمیتوانست آنها را به
 
نمی دونم...اما من فک می کنم صدای دو گلوله آخر کار من نباشه......من تا تهش میرم!
 
Post a Comment



<< Home
 

HOME

MAIL

 

 

DAILY

روز آنلاین

صبحانه

شرق

دوم دام

روز آنلاین

FRIENDS



ARCHIVES
February 2006 / March 2006 / April 2006 / May 2006 / July 2006 / August 2006 / September 2006 / October 2006 / November 2006 / December 2006 / January 2007 / February 2007 / March 2007 / June 2007 / July 2007 / September 2007 / October 2007 / November 2007 / March 2008 / April 2008 / June 2008 /


Powered by Blogger